گردش بابا دامون و دانیال و ..... خونه خاله مهناز*****
سلام پسرم صبح جمعت بخیر!!!!!! عزیزم امروز مثل روال جمعه ها بابا نون تازه گرفت و خوردیم و اماده شدین که دوتایی برین خونه خاله مهناز. اخه خاله بزرگه بابایی از شمال اومده بود و میخواست تو رو ببینه . خلاصه گشت و گذارتون کردین و پارک و بعدم رفتین خونه خاله مهناز. منم خونه و دو ساعتی به کلی از کارهام رسیدم و ناهار درست کردم و تا شما بیاین. وقتی ظهر اومدین بابا گفت: که اونجا همگی دور هم بودین و تو هم ذوق میکردی و بازی و فیلتم برده بودی و برای خودت بازی میکردی و خاله ها دیدنت و کلی خلاصه مورد توجه بودی. الانم ناهار خوردیم و داری شیر می خوری تا بخوابی که خیلی خسته شدی. ...
نویسنده :
مامان گیتا
14:10